روز جهانی نویسنده
می دانی ! باران که می بارد، دلم که از دست این دنیا و آدم هایش می گیرد، دلتنگ که می شوم، خواب بد که می بینم ؛ نه چای داغ، نه یک مهمانی دوستانه، نه موسیقی و ... هیچکدام این ها حالم را خوب نمی کنند.
هر وقت دلم می گیرد، یک گوشه خلوت می خواهم و قلم و کاغذ، که اشک هایم ، درد ها و دلتنگی هایم را، همه و همه شان را، خالی کنم روی کاغذ. کلمات، حال مرا بهتر می فهمند.
من درد را هم می نویسم، اشک را هم پیشکش قلمم می کنم. دلتنگی را هم روی کاغذ می آورم. شاید در دنیا، همین قلم و کاغذ بی جان، حال مرا بهتر از اطرافیانم می فهمند. آری ... در این دنیا، منم و دفتری که به نیمه رسیده، و قلمی که گاهی جوهر پس می دهد. منم و این دو دوست وفادار، که بی منت درکم می کنند و کنارم می مانند.
من، آنقدر قوی شده ام که غیر از این دو عزیز، به هیچکس در این روزگار جافی نیازی ندارم. بله ... من یک نویسنده ام !
✍🏻 #زهرا_خسروی
[ بازدید : 1487 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]