#آینده
این مدت شاهد اتفاقات کم سابقه ای در کشورمان بودیم. اتفاقاتی که بخشی از زنگ های مدرسه و گپ و گفت های دوستان و آشنایان را به خود اختصاص داده بود.
نمی شود دستی به قلم داشته باشی و ساکت بمانی. شرایط متشنج روز های اخیر، کسب و کار اینترنتی بسیاری از دوستان نویسنده من را مدت زیادی متوقف کرد. همه ما می دانیم آشوبگران که بودند و مقصر اصلی چه کسی بود. به قول معروف چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟ اما جدا از تمام آسیب های مالی که به برخی زده شد و بعد ها جبران خواهد شد، چه کسی پاسخگوی آسیب های روحی روانی جوانان این مملکت است؟ ما از آینده این کشور و از موفقیت خودمان در چنین جایی نا امید شده ایم. دولتی که بی لیاقتی خود را ثابت می کند، علنا به ما جوانان دهان کجی کرده است. شرایط اقتصادی کشور روی انگیزه ما برای پیشرفت، تاثیر می گذارد. مخارج تحصیلمان توسط کسانی پرداخت می شود که کمرشان زیر بار گرانی ها خم شده است.
می گویند ساکت بمان و درست را بخوان، اما مگر می شود بی تفاوت ماند؟ سیاست نه تنها به من، بلکه به برادر کوچکترم نیز مربوط می شود. چون ماییم که در خانواده شاهد رنج کشیدن پدر و مادرمان هستیم و صبح تا شب، می بینیم که آن ها برای یک لقمه نان حلال، چه سختی هایی که نمی کشند. من و تمام نوجوانان و جوانان کشورم نمی خواهیم آینده ای مثل پدر و مادرمان داشته باشیم. نمی خواهیم با مدرک دکتری، بنشینیم گوشه خانه یا برای چندرغاز جان بکنیم. ما رفاه می خواهیم. ما درس می خوانیم که همسر و فرزندانمان خوشبخت باشند و بتوانیم نیازهایشان را برطرف کنیم. کاش یک روز آقایان مسئول قدر نیروی جوان این مرز و بوم را بدانند. با این اوضاع، کاری می کنند که از حالا فکر مهاجرت به سرمان بزند یا ترک تحصیل کنیم. کاش نگذارند این جمله ورد زبان ما شود که : این جا هیچی نمی شیم!
#زهرا_خسروی
#دغدغه
[ بازدید : 1354 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]